• وبلاگ : به صحرا شدم...عشق باريده بود!
  • يادداشت : نمي دونن تو ماهي!...
  • نظرات : 7 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سال ها ست كه مردم براي انكار گرمايش يخ طلب مي كنند ... غافل از اينكه يخ خود ذوب مي شود..

    تو كه ادعاي باران يخي مي كني و از آن سو گرمايش را دلالت مي كني ... قناسي اين علمت را در بر گرفته اي ...؟

    يا حكمتي دارد چكه چكه كردن اين تگرگ ها ....كه شايد از گرماي ان كه گفتي آب شده اند و مي بارند ...؟

    كه باز هم اين مي ماند ....چرا تو گذاشتي بارانت يخ بزند كه خود بشوي دليلي بر اثبات عالم تابي خورشيدت ......و آب شوي ز گرمايش ...

    كه هرچه هست حكما نورش ير خيلي ها خوشايند نيست ...

    من كه از گرماي خورشيد آب شدنش را نمي پسندم ... سوختنش را طلب دارم .....

    يا حق

    پاسخ

    جوابت همان شباهت است که پرسيده ام!...خورشيد کو؟؟؟که آب شويم يا بسوزيم!...هي...حرفها ميزني!