• وبلاگ : به صحرا شدم...عشق باريده بود!
  • يادداشت : 11
  • نظرات : 8 خصوصي ، 13 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    كنار در، در آن كشاكش لبخند و بغض، چو كودكي كه كلامش را درست ادا نكند، دوباره غم زده پرسيدم: _ دوباره مي آيي؟_ و باز هم گفتي: ((اگر نمردم و ...)) گفتم: ((ببين، خدا نكند!))
    درست با امشب، هزار و يكشب از آن روز مي گذرد، ولي نيامده اي! و راست است اينكه مي گويند: ((هزار وعده ي خوبان، يكي وفا نكند!))