سلام صحراآآآآآآآا
عجب صحبت ماهيه هاآآآ
راستي امشب بابام 3 تا خريد تو پلاستيک بود..من و سعيده اومديم بندازيمشون توي تنگ که هر 3 تايي شون افتادن تو ظرف شويي.
سعيده در رفت ..ولي .ولي
من،من ، شجاعانه ايستادم....اولي ...دومي..و در نهايت سومي را از مرگ حتمي نجات دادم جون تو...
نمي خوام ريا کنم ولي ...الان 3 موجود زتده ادامه ي زندگي شان را مد يون منن..
راستي اين وجيهه همين مامان وجي سنگين رنگين خودمونه يا فرق فکوله...