در تنهايي من تلفن هيچگاه زنگ نمي زند
در تنهايي من کسي به من نمي گويد : - بهتر است در مورد تو فکر کنم !
من طعم هيچ خيانتي را تجربه نخواهم کرد
و کسي به خاطر من اشک نخواهد ريخت .
من نگاه کردن به گلبرگهاي سفيد بهار نارنج در يک روز بهاري
و نوشيدن يک ليوان چاي و انتقال افکار از سايه روشن ، موجود خيالي ذهن من و نوشتن چند سطرکوتاه را
با تنهايي ؛ به تنهايي تجربه نموده ام
من لذت تنهايي را به تمام لذت هاي بدون تنهايي خود
ترجيح مي دهم
...
مورچه از ديوار بالا مي رود
و من ؛ به تنهايي فکر مي کنم
مورچه انگار راهش را گم کرده است
مورچه از ديوار بالا مي رود
و من
همينطور ؛ در تنهايي خود غوطه مي خورم ....