وبلاگ :
به صحرا شدم...عشق باريده بود!
يادداشت :
خنده 18 سال به پايين ممنوع...!گريه 18 سال به بالا آزاد...!
نظرات :
12
خصوصي ،
41
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
تينا
من هستم و اين تنهايي عظيم كه جايي ندارم تا در آن پنهانش كنم..اين تنهايي آشكار كه بود و نبودم را به هم گره ميزند تا جايي براي خويش بيابد..انگار كه زندگي كرده ام سالهايي را...شايد..و شايد هم اكنون زندگي نميكنم. اصلا مگر فرقي هم ميكند كه با تو باشم يا نه؟..تو خودت هم آنقدر تنهايي كه با من بودنت، تنها تنهاترمان ميكند. با اين تفاوت كه تو زير لبخندي جاي داده اي تنهائيت را. پنهانش كردهاي مبادا خودت هم ببينيش. اما من...لبخندي هم ندارم تا تنهائيم را در آن چال كنم. شب و روز شاهد ملال روزمرگيهايم ميروم و ميآيم، شايد در اين چرخش بينصيب بخشكانمش از بيخ، دلم را ميگويم..تا ديگر بتوانم به زهرخندي اكتفا كنم كمدي زندگيم را..
هه هه هه...ميخندم!
لبخندت را دوست ميدارم.
سلام مهربون از شوق دلتنگي قلم زدم خوشحال ميشم به کلبه درويشي منم سر بزني