• وبلاگ : به صحرا شدم...عشق باريده بود!
  • يادداشت : صحرا در صحرا...!
  • نظرات : 8 خصوصي ، 36 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام و درود بر شما و قلم توانمندتان ...زيبا بود و بسيار شيوا ....آرزوي تندرستي و سعادتمندي شما را دارم و اعياد شعبانيه را نيز مخصوصا ميلاد يگانه مرد منجي بشريت ...حضرت قائم را بشما و تمامي دوستا ن تان تبريک ميگم ... در پناه حق ...

    آسمان خواهد که امشب با زمين ساغر زند

    از کف ساقي شراب صاف و جان پرورزند

    ساقي گلچهر امشب جلوه دگر کند

    مطرب خوش نغمه امشب پرده ديگر زند

    آسمان پوشيده بر تن پرنيان نيلگون

    خويشتن را چون عروسان زينت و زيور زند

    ماه امشب خوش نشسته در ميان اخترا ن

    گاهي نوشد باده گاهي بوسه بر اختر زند

    در کف ناهيد چنگ و بر لب پروين شرا ب

    زهره بر گيسوي خود گه مشگ و گه عنبر زند

    اينهمه زيور بخود بسته است امشب آسمان

    تا مگر جا مي زدست سا قي کوثر زند

    آسمان را گفتم اين بزم و نشاط از چيست؟

    گفت : چون که فردا آفتاب از برج خاور سر زند