• وبلاگ : به صحرا شدم...عشق باريده بود!
  • يادداشت : آخرين نوشته
  • نظرات : 5 خصوصي ، 36 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    آخر اين نشد
    اين نشد که من در پس گلدان گريه ها
    هر شب نهال ناقص شعري را نشا کنم
    و تو آنسوي ترانه ها
    خواب لاله و افرا و ستاره ببيني
    ديگر کاري بهکار اين خيابان بي نگاه و نشانه ندارم
    مي خواهم بروم آن سوي ثانيه ها
    مي خواهم بروم آن سوي ثانيه ها
    مي خواهم به همان کوچه ي پاک پروانه برگردم
    باران که ببارد
    همان کوچه ي کوتاه بي کبوتر
    کفاف تکامل تمام ترانه ها را مي دهد
    بي خبرنيستم ! گلم
    مي دانم که ديگر از آن يادگاري رنگ و رو رفته خبري نيست
    مي دانم که تنها خاطره ي خنجري
    در خيال درخت خيابان مانده ست
    اما نگاه کن ! زيباجان
    آن گل سرخ پر پر لاي دفترم
    هنوز به سرخي همان پنجشنبه ي دور ديدار است
    نگاه کن

    (يغما)