و بهار ميآيد؛با همه زيبايي و طراوتش.
و بهار ميآيد؛براي آنکه به خورشيد بياموزد، هنر تابيدن را؛
و بهار ميآيد؛براي روياندن دانههاي نهفته در دل سياه و سرد خاک.
و بهار ميآيد؛براي آنکه شکوفههاي درختان و گلهايي را بشکفاند، براي ثمر بخشيدنشان در آيندهاي نچندان دور.
و بهار ميآيد؛براي جاري کردن چشمهسارهاي زلال آب، از دل کوههاي سخت و تپه هاي سنگي.
و بهار ميآيد؛براي به هديه آوردن رايحههاي بهشتي.
و بهار مي آيد؛براي آنکه در گوش پرستو، از دوري زمستان بگويد و زمزمه کند شروعي نو، براي ساختن لانهاي جديد.