• وبلاگ : به صحرا شدم...عشق باريده بود!
  • يادداشت : ضيافت مهر...
  • نظرات : 12 خصوصي ، 39 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     
    سلام قشنگ بود موفق باشي
    سلام جالب بود موفق باشيد

    سلام و درود بر شما و قلم توانمندتان ...ضمن آرزوي تندرستي و سعادتمندي شما از درگاه خداوند متعال و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه پر فضيلت با ستحضار ميرساند کلبه درويشي حقير با مطلبي .با عنوان ضيافتي به ميزباني خدا بروز شده است خوشحال ميشوم تشريف بياوريد منتظر حضور گرم و قدوم سبز شما مثل هميشه هستم ... در پناه حق ...

    اگر لذت و ترک لذت را بداني .....دگر لذت نفس را لذت نخواني .....هزاران در خلق ، برخود ببندي ....

    گرت باز باشد ، دري آسماني ...سفره هاي علوي کند ، مرغ جانت ...گر از چنبر آز ، باز راني ..........التماس دعا

    salam . omidvaram khobo salamat bashi

    . webloge :http://bahootahoo.blogfa.com/ ba onvane

    :امکان ثبت تصاوير زندگي هر انسان از تولد تا مرگ(يک مطلب نجومي )be

    rooz shod

    درود ...

    باشد كه لايق باشيم و سزاوار ... و شكر گذار آن همه ... و شكر و تسبيح گويم در اين ماه فضيل ....

    ايام به كام بانو !!

    تابعد ...

    في الحال كه بر من نظر مي كني ... مي بنيم ... يا آن مي بيني كه خود مي خواهي .... .....
    ***
    يه جايي خوندمش كه اينجا نميشه گفت .... جزو مگو هاست ......:)

    **
    قديم تر ها ... قديمي تر ها را ...قديمي تر مي انگاريدم ... حال آنكه اينجا مي بينم ... همه در عتيقه گيشان پاي مردي مي كنند و اثبات تمام افعال عالم را بر گرده مي كشند ... كه .... هي .. شايد يشود آني كه مي خوتهند و تو بينيشان .. آنگونه كه آن ها مي خواهند ببينيشان ... يا جخ..... خود ديديد آنكه نبيادي .... ميديدي...

    چه گفتم ؟ هاااااااااااا......
    اين ماله جايي نبود .. ماله اين كامنت هاي قبلي تو بلگتون بود ...

    قصد توهين بر هيچ مدعي ..نيست .. كه اگر كسي بر خزيد ... خود ضايع كرده و دست خويش بر ملا كرده و بر خويش گرفته است ...

    حال ببينيم كه خامي مي كند به ماننده ي من ....
    يا حق

    سلام صحرا جان.

    تولدت مبارك.

    تا تو يه قاچ از اين كيك برام مي بري منم هديه مو كادوپيچ مي كنم ...

    اممممم

    دارم فكر مي كنم براي تو چي كادو بنويسم :

    آهان يه چيزي ..

    من مي خوام به خاطر گل روي خودم برات يه آرزوي خوب بكنم !

    ببين صحرا..

    من تو صد و ده سالگي يه كم قصد دارم دپرس بشم.

    آرزو مي كنم اون روز تو هم باشي تا لااقل بيايم تولدت يه كم دلمون واشه !!!!

    يه كادوي ديگه هم تقديمت مي كنم و اون اينكه سهم آرزوهاي امروز من مال تو .. من دعا مي كنم تو آرزو كن .. آمين !

    پاسخ

    کادوت...دعات..آرزوت...اون کادوهه که به منم دادي....نفرينت..........تو دعا کن و من آرزو...

    سلام صحرا جونم

    تولدت مبارك

    دارم مي يا م خونه تون تورو خدا دوباره نذاريم ژشت در رااااااااااااا

    و گرنه اين دفه با آجر ژنجره تو نشونه ميگيرم اين دفه

    سلام و درود بر شما و روح پاك و قلب مهربون تان و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه پربركت و پرفضليت ...همواره‏ارزوي تندرستي و سعادتمكندي شما را در تمامي مراحل زندگي دارم ....بروي چشم ...حتما ....التماس دعا ................در پناه حق ..........

    شب سردي است و من افسرده ... راه دوري است و پايي خسته ... تيرگي هست و چراغي مرده ... مي كنم تنها از جاده عبور ... دور ماندند ز من آدمها... سايه اي از سر ديوار گذشت... غمي افزود مرا بر غم ها ... فكر تاريكي و اين ويراني... بي خبر آمد تا به دل من... قصه ها ساز كند پنهاني.... نيست رنگي كه بگويد با من... اندكي صبر سحر نزديك است ... هر دم اين بانگ برآرم از دل ... واي اين شب چه قدر تاريك است ... خنده اي كو كه به دل انگيزم ؟... قطره اي كو كه به دريا ريزم ؟.... صخره اي كو كه بدان آويزم ؟.... مثل اين است كه شب نمناك است ... ديگران را هم غم هست به دل ... غم من ليك غمي غمناك است...

    پاسخ

    بازم بگم؟...الکي نگي چشم هااااا....

    سلام .اولا اينکه مي دونستم اون نوشته از مولانا نيست و از منور و نمي دونم چرا گفتم مولانا شايد به اين خاطر بود که شما تو حرفاتون ازش اسم برده بودي دوما چرا اين همه عجوليد ؟ خيلي بهتره کمي فکر کنيد و بعد چيزي بگيد . چون : گفتيد که خيلي من من مي کنم ! که اصلا اين طور نيست مگه شما تا به حال کتاب نخوندي ؟ ! مثلا کتابهاي کوئيلو . وقتي کسي چيزي مي نويسه يا چيزي مي خواد به کسي ياد بده آيا بهش مي گن داره من من مي کنه ؟ يا مثلا وقتي توي کتاب «پيامبر » ، جبران خليل جبران از زبان يه پيامبر حرف مي زنه ،آيا خودشو در حد يه پيامبر مي دونه ؟ !!! اصلا خود خود پيامبر ، وقتي فرمودند من پيامبرم و از طرف خدا مامورم حقايقي رو براي شما بيان کنم و چيزهايي به شما بياموزم . آيا بايد کسي پيدا مي شد و مي گفت : اي پيامبر تو خودتو برتر از ديگران مي دوني ؟ در حالي که اين سوال اصلا اشتباهه ،چون اين پيامبر نيست که خودشو برتر مي دونه بلکه اين سوال کننده هستش که اينطور فکر مي کنه .

    سوما خيلي ببخشيد دو حالت وجود داره :يکي اينکه شما در حد افکار خودتون هستيد و بالاتر از اونو درک نمي کنيد و همين باعث مي شه که از طرف مقابل انتقادات

    نابجا بکنيد و حرفي رو که جاش نيست بيان کنيد . که در مورد نوشته ي من اتفاق افتاد و شما خنده به دنيا رو با ترک دنيا يکي دونستيد . و حالت دوم اينکه شايد شما

    همه ي وبلاگ نويسارو آدمهايي در اون حد نمي دونيد که بتونن حرف تازه اي بزنن يا خودشون بتونن به ديگران چيزي ياد بدن يا همه ي وبلاگ نويسارو افراد عادي مي دونيد که نمي تونن آدمهاي بزرگي باشن مثلا عارف باشن يا نويسنده باشن يا داراي جنبه ي قوي تري نسبت به ديگران باشن . شما چه مي دوني شايد اصلا اون کسي که من من مي کنه واقعا همون جور که مي گه هست . يه مثال ساده همه چيزو روشن مي کنه : مثلا کسي که مي گه : «من خدارو دوست دارم » آيا منظورش اينه که فقط اون خدارو دوست داره !!! که اينطور نيست هر کسي وقتي اين نوشته رو مي خونه مي تونه خودشو بزاره جاي همون نويسنده اون مطلب . و بهره ي لازم رو از نوشته ي نويسنده ببره.

    چهارما ، گريه ها هم انواع مختلفي داره مثلا وقتي براي کسي از عزيزان آدم اتفاق ناگواري مي يوفته و براش گريه مي کنيم آيا با اينجور گريه کلي حال مي کنيم؟ و

    لذت مي بريم؟!!!

    پنجما خيلي خوبه آدم به نکات مثبت نظر داشته باشه و خوبي هاو زيبايي هارو ببينه . مثلا وقتي شما به متن من تو اون وبلاگ برخورديد آيا غير ازاين به نظر مي رسيد که يه انساني اين نوشته هارو نوشته که در حالت عادي نبوده بلکه با تمام احساسش نوشته !!وحتي نوشته هايي که تو وبلاگ خود شما نوشتم .

    و اينکه نمي دونم چرا بايد اينجوري مي شد ! کاش حرفاي ديگه اي مي زديم . و اينکه تو نوشته هاي بالا به هيچ وجه قصد دفاع از خودمو ندارم بلکه مي خوام شما

    و اينکه : ره عقل جز پيچ در پيچ نيست

    عارفان را جز خدا هيچ نيست.

    و اينکه مطالبي که من تو وبلاگم ميزارم همه مال خودمه در غير اين صورت قيد مي کنم .

    پس براي اينکه با افکار من بيشتر آشنا بشيد قسمت هاي مختلفشو مخصوصاقسمت «..من هنوز مي نويسم ...» رو بخونيد . شايد مخالفتتون با مطالبه من بيشتر شد . !!!

    و اينکه از توصيه شما راجع به شعري که گفتم خيلي سپاسگذارم

    و از آشنايي با شما خوشحالم .

    اميدوارم اگر شمارو با حرفام رنجوندم منو ببخشيد چون اصلا چنين هدفي نداشتم . بلکه:

    من از اين فاصله ها فاصله ها دلگيرم

    بي تو اينجا چه غريبانه شبي ميميرم

    دل من با همه آدمکاني که به دنبال تواند

    قهر مي گردد و من با خود خود درگيرم

    لازم مي بينم دوباره مطلبي رو که در وبلاگ بازي گذاشتم به شما هم بگم:

    خدايا از تو ممنونم

    از اينکه مال و منالي و جاه و مقامي ندارم

    و در روي زمين خاکيت در روياهايم پرواز مي کنم

    وبراي يافتنت به دوردست ها مي انديشم

    اما کسي مرا نمي بيند

    بجز کسي که همچو من باشد

    به سرنوشت رنج ديده ها مي خندم

    و خوشي ها و شادي هايشان را مي گريم

    از آنجا که من روح خود را مي شناسم

    اگر از اين سخنان متعجب شديد

    مي گويم:

    من خود متعجب ترينم !

    چون مي بينم که شما خدايتان را در جسم فناپذيرتان مي بينيد .!

    و اينکه مولانا گفته « مرد آن بود که در ميان خلق ....» و نگفته که « عاشق آن بود که در ميان خلق ...»

    و اما بازي هاي ما در مقابل اون بازي حقيقي واقعا چه سطحي و چه مضحک هستند خوب بيانديش !

    حرف از توجه کردن و اهميت دادن به بازي هاي اين دنيا نيست بلکه خيلي مهم و پر اهميت هستند

    حرف از عظمت عالم ذات گوهر انسانهاست .

    و اينکه مگه شما به هر چيزي که بخندي ترکش مي کني ؟

    که من بخام تارک دنيا باشم به خاطر خنده دار بودنش ..

    و اما دوست عزيز حرفاي دوستاني مثل شما آدمو تنهاتر مي کنه طوري که آدم مي خواد بشينه ساعتها گريه کنه . کاش پرده ها بالا مي رفت و اسرار هويدا مي شد کاش .... و خيلي غمگينم .

    پاسخ

    سلام...ببخشين..اينو محمدبن منور ميگه...نه مولانا....البته اينش مهم نيس...مهم اينه که عزيز من...زيادي من من ميکني...اين رسم راهي که ميخواي بري نيس....زيادي بقيه رو بي خبر ميدوني و خودتو صاحب خبر...در ضمن...من چيز بي ربطي نگفتم که بخواين تنهاتر بشين و ساعتها گريه کنين...چه اگر ناخواسته اينطور هم شده باشه کلي باهاش حال کردي!....در ضمن منم نگفتم کسي که تارک دنياست ديوانست و قاطي داره...هر چند واضح و مبرهنه شما تارک دنيا نبودين و منم عرضم اين نبود...بعدش اينکه مخالفتي در کار نبود عزيز...فقط تناقض حرفات و راهي که ميخواي بري وادارم کرد بيام و اون حرفا رو بزنم...اصلا با هم جور نيست هااااا...ببخشين جواب همشو يه جا دادم...و اينکه منم از آشناييتون خوشحالم....

    اما دوست عزيز آيا شما تا به حال در عالم بيداري ،روحتو به پرواز در آوردي ؟ آيا به از کجا آمدنو به کجا رفتن انديشيدي ؟ آيا تا به حال در حالي که زنده هستيد مرديد ؟ چه عالم عجيب و پر معمايي است .

    حافظ مي گه :

    شب تاريک وبيم موج و گردابي چنين حايل

    کجا دانند حال ما سبک باران ساحل ها

       1   2   3      >